آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

آوای دلنشین

مهمونی صابر و سارا جوون

جمعه این هفته که گذشت عمه زهره اینا برای صابر و سارا جوون یه مهمونی گرفته بودن تو تالار لوتوس کرج که این دو کبوتر عاشق برن خونشون عکسای زیر مربوط به این مهمونی میشه: بهت گفتیم آوا بخند عکس بگیریم اینم روش خندیدنت : الهههههههی من فداااایه اون ژستت بشم که این کیفت از اول تا آخر از دستت جدا نشد : حیف که عکسا تار شده بس که وول وول میخوری منم که با موبایل عکس میگیرم حوصله ندارم همه جا دوربین ببرم با خودم آوا و میعاد: به قول خودت دوستم میعاد : آوا و خاله هانیه: عکس دسته جمعی تو رفته بودی بغل خاله سمیرا: اینم بغل خاله سمیرا از نزدیک تر: موقع رفتن: ...
22 اسفند 1392

یه روز خوب تو باغ آقا جوون با دوستای گلمون

سلام عشششششششق مامان عمممممممر مامان نفسسسس مامان اومدم تا از خاطرات یه روزه خوب دیگه بگم روز جمعه قرار گذاشتیم با خاله آنا و آرمیتا جوون بریم پیک نیک باغ آقا جوون قرار شد آناهیتا جوون اینا بیان دنبال ما و با یک ماشین بریم اصلا بذار ماجرا رو با عکسا توضیح بدم: آماده شدی که بریم اینقدر لباس تنت کردم که دستاتو نمی تونستی خم کنی : یکم آناهیتا جوون اینا دیر کردن واسه همین مام رفتیم تو حیاط منتظرشون شدیم و تو کلی واسه خودت با بابا شهاب بدو بدو بازی کردی: عکس پدر و دختر: تو ماشین منتظریم تا آناهیتا و آرمیتا برسن: وای که تو ماشین با این دستمال مرطوباتون و کوله پشتی تو بساطی داش...
11 اسفند 1392

باقالی پارتی- پارک و گشت و گذار

 سلام دختر شیرینه مامان عکسای این پستو چند روزه پیش گذاشته بودم اما وقت نمی کردم متنشو بنویسم آخه این روزا خیلی سرم شلوغه جنسای جدیدم از دبی رسیده و کارای عکس گرفتن و گذاشتن تو سایت و ... در کنار کارای زیاد بانک آخر سال و بقیه کارای خونه و ... اووووووووف خلاصه آخر ساله و همه مشغولن این وسط مسطای کارام بالاخره یه وقتی پیدا کردم تا بیامو برات بنویسم خوب اول از همه از خونه خال حدیث جوون بگم و باقالی پارتی قضیه از اینجا شروع شد که حدیث جوون که عکس سفره یلداشو گذاشته بود توش باقالی بود اونم چه باقالییییییییی ووووووی من مثل این زن حامله ها ویار کرده بودم و به حدیث هم گفتم اونم بیچاره می گفت دو بسته باقالی داره...
7 اسفند 1392
1